نیــــــــــــــــــــــستـــــــــــــــــــــــــی
رفتی ازین آغوش راحت و باز منم تنهام و خاموش چراغم
چه بی اعتنا رفتی نفهمیدم حس من واست یه تفریحه
تو که میدونستی وجود تو ترکه درداس تو میدونستی نبود تو مرگه فرداس
ولی آروم آروم زیره بارون داغون قدم میزنمو توام شادی با اون یارو
سروپا گوش بودم وقتی که تو داشتی حرفی حالا که بهت نیاز دارم گذاشتی رفتی
باشه منم میذارم رگ این گردن که رفتمو دیگه پیشت برنمیگردم
ولی روزیرو میبینم که یارت سیره از تو و یکی دیگه از کنارت میره
به هر دستی بدی میگیری از همون دست این نفرین من نیست بازیه زمونس
اون میخواد که دل تو با حرفاش خامشه صبر کن بذار یکمی یخ هاش آبشه
وقتی میفهمی چه کسی پشته روبنده که به احساست بزنه یه مشته کوبنده
چقدر باهات حرف دارم و چقدر خرابم کاش لااقل بودی میدادی یه خط جوابم
تو که هی میگفتی تا ته خط باهام هستی چرا رفتیو با درد دستو پاهامو بستی
چرا ؟ها؟به خدا تا به من حرفی نزنی نمیرم تو چرا واقعا رفتی؟
لااقل یه چیزی بگو بگو دوست نداشتم بگو از خدام بود تو شبو روزت نباشم
یعنی قصدت از اول این بود که با من نمونی؟حرف بزن تو که انقد نا مرد نبودی
چـــــــــــــی میگم اون دیگه نیس پیشم چشم تو این امتاحانم 20میشم
ولی چرا از سنگن این آدمای شهر تاریخ
اسیره کابوسم تو توو یلداترین شبه تاریخ
کابوسی که نفسو توو سینه حبس میکنه و میبینم یکی دیگه تنتو لــــــــــــــــــــمس میکنه
داره تنم میلرزه واسه ادامه ی خوابم حتی قلم میترسه
خطم کلام رفتی ازین آغوش راحت و باز منم تنها و خاموش چراغم.....
نیستی حال من خرابه نیستی دستام سرده سرد
چشمام تورو با اون دیدو دلم باور نکرد
نیستیو هوای این گریه داره بغضمو میشکنه
من مردمو دستای تو قاتل منـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه